کد مطلب:33858 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:96

تفقد احوال باطن در جایی معنا می یابد که انسان چشمی ناظر را د











بی جهت نیست كه امروزه به علت ظهور و بروز این اندیشه های نوین، تفقذ احوال باطن- در معنای یاد شده- مطلقا جایی ندارد. اصولا «تفقد احوال باطن» فقط در جایی موضوعیت می یابد كه انسان معتقد باشد كسی مراقب اوست و وی را می نگرد و همچنین اهمیت بدهد كه مبادا از چشم آن ناظر بیفتد. اما هنگامی كه در این عالم به وجود چشمی ناظر و نگران قائل نشوند، البته تفقد احوال باطن نیز به طور كامل تعطیل خواهد شد. همچنین جستجوی از اولیاء الهی و در ظل آنها خزیدن و همنشینی با خداوند همه بی معنا خواهند گردید.

روزگاری خداوند از در و دیوار این عالم می بارید و اندیشه های الحادی غریبه و بیگانه بودند. آدمیان خود بخود- آموخته و نیاموخته- متوكل علی الله بودند. همه چیز نشان از او داشت و ندیدن وی دشوار بود. در آن روزگار، جهان، خانه ی مومنان بود و ملحدان، بیگانه یا میهمان ناخوانده محسوب می شدند. اما از وقتی به بعد، روزگار- به ویژه در مغرب زمین- دستخوش دگرگونی اساسی شد. یعنی اندیشه های غیر الهی دامن گستر شدند و رفته رفته زوایای اجتماع و قلوب مردم را فرا گرفتند. در نتیجه اندیشه های الهی و مردان خدا بیگانه و میهمان ناخوانده محسوب شدند. به واقع اكنون با وجود این حجابها و تیرگی ها، دیدن خداوند در این جهان، برای غالب مردم آن بداهت پیشین را از دست داده است.